خداوند رحمت کند مرحوم زندهیاد حبیبالله عسگراولادی، رئیس فقید جمعیت موتلفهی اسلامی را که در سالهای پایان عمر خویش، دغدغهی پایان حصر رهبران ناراضی انتخابات سال 88 را در سر داشتند. ایشان در 14آبان سال 1392 به رحمت ایزدی پیوست. این سالگرد بهانهای است تا نگرانیهای وی در سالهای پایان زندگی را ورق بزنیم. ایشان در این قصهی پرغصه، با نیت خیرخواهی گرهگشایی از آن، خود را به شایستگی آفتاب لب بام مینامید. وی میگفت: من رفتنیام و آفتاب عمرم بر لببام است. دیری نخواهد پایید که دیگر نیستم. من برای قبر، برزخ و قیامت جواب میخواهم و این آقایانی که بر مرکب احساسات سوارند در دنیا نمیتوانند جواب مرا بدهند.
ایشان با تکیه بر موقعیت و ادبیات سیاسی خاص خودشان، با ایجاد تمایز بین مفتون و فتنهگر، سعی در گشایش مساله حصر را داشتند. وی رسیدن به وفاق و آشتی ملی بین نیروهای داخلی انقلاب را جستجو میکردند.
ایشان میگفت: «من بهعنوان یک عضو هیاتمنصفه میگویم، که موسوی و کروبی را در فتنه88 مجرم نمیشناسم… من در شرایط بحران بههمراه چهار نفر دیگر با موسوی ملاقات داشتم. من با کروبی هم تنها دیدار کردم. از جلسهای که با این افراد بیرون آمدم، تشخیصم این بود که فتنهگر به اینها نمیچسبد اما اطراف اینها را فتنه گرفته است… موسوی رئیس ما در دولت بود ایشان فتنهساز نیست. اما راهی باز شده، باید از فتنه تبری بجویند. من باز میگویم فتنهگر آمریکا، اسراییل و انگلیساند و باید از اینها تبری بجویند. من برای نظراتم از حزب موتلفه یا کمیته امداد یا جبهه پیروان یا حتی اصولگرایی خرج نکردهام. من با آرم “حبیب الله عسگر اولادی ” این حرفها را زدهام».
آن زندهیاد در سالهای پایان زندگیاش برای بیان دیدگاه متفاوت خویش از ریاست حزب موتلفه کنارهگیری کرد و بر بیان دیدگاه متفاوت خویش، سماجت به خرج داد و اعتراض همراهان سیاسی خود را بهجان خرید.
آن زندهیاد، پیر سیاست در جبهه اصولگرایی بود، وی متولد 1311 در تهران، دارای سابقه عضویت در جمعیت موتلفه از سال 1342، معتمد امام راحل(ره) در بازار تهران، از اعضای شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی، وزیر بازرگانی در دولت اول موسوی، دارای سابقهی نمایندگی مردم در مجلس شورا و عضو هیاترئیسهی آن، عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام، عضو هیاتمنصفهی مطبوعات و ریاست آن، نمایندهی ولی فقیه در کمیته امداد بود. آن زندهیاد با طرح بحث متفاوت از حوادث بعد از انتخابات سال 88 در سالهای 89 الی 91 و بهجانخریدن اعتراض یاران اصولگرا به مواضعاش، تمایل داشت در سالهای پایان عمر از یکی از مشکلات کشور و نظام گرهگشایی کند. دغدغههای وی نشان میداد که گویی باور نداشت، با آن فضای ناخوشایند سیاسی داخلی سالهای بعد از 88، میتوان وارد فضای سالم رقابت انتخابات ریاستجمهوری سال 92 شد.
اگر چه زندهیاد مرحوم حبیبالله عسگراولادی با رویای گرهگشایی از این رنج ملی، سرانجام در روز 14آبان 92 از میان ما رفت لیکن داغ گشایش در این گره ملی؛ یعنی پایان حصر رهبران ناراضی انتخابات 88 بر پیشانی نظام و ملت، کماکان سنگینی میکند. بازکردن این گره در انتظار یکی دیگر از رجال سیاسی این سرزمین، شاید سالمند ولی بهطور حتم خیرخواه و باانصاف است، که شاید، این بار اقدامی دیگر با گشایشی سرافراز باشد. گرهای که به ضرر همهی ملت است ولی گشایشی که با شرایطی، به نفع همگان خواهد بود.
والسلام
علیاصغر کاکوجویباری
دانشیار روانشناسی دانشگاه پیام نور